«اومدم از تولدم بگم و ورود به ۴٣ سالگى و ریش سفیدى، شرمنده ی کسانی شدم که بخاطر بدعهدى و بى تدبیرى و بى …، عزادار عزیزانشون هستن و داغ بر دل دارن، نه از حالا، که از خیلى وقته …
اومدم از درد و تبم بنویسم و نگرانی خانواده ام، دیدم کنار درد جان و نان و روح و روان این مردم، درد من یه شوخیه، و چه خانواده هایی که همین حالا از خانواده من درگیرتر و بد احوالتر هستن.
همه میدونن ارادت من رو به امام حسین و خاندانشون که بهش افتخار هم می کنم، اومدم از ایشون هم بگم، دیدم حال این سرزمین خودش مصیبت و کربلاست و گریه کناش هم فقط خودمونیم و یزیداش هم معترف به مسبب این مصیبتن انگار …
خلاصه که خیلى غریبیم توى خاک خودمون…
توی این چند روز بیشتر درک کردم و فهمیدم، براى تهیه دارو، باید استرس بگیرى، براى درمان باید استرس بگیرى، براى تغییر حال جسمیت باید استرس بگیرى، براى تقویت بدنت باید استرس بگیرى، براى شنیدن مزخرفات و اعترافات باعث و بانى این مصائب، باید استرس بگیرى، حتى براى تعطیلاتى که نوش دارو بعد مرگ سهرابه هم از طرف بعضى که هنوز درک نکردن فاجعه رو، باید استرس بگیرى … بابت سلامتى عزیزانت، رفقات، مردمت … و جالب اینجاست بین این همه استرس تلاش میکنى ” نمیرى ” …
خلاصه که تسلیت میگم داغ بزرگ روزى بیش از ۵٠٠ نفر هموطن به خانواده هاشون، و آرزوى صبر دارم خدمتشون…
تسلیت ایام شهادت امام حسین علیه سلام و امید که با شعور حسینى عاقلانه زندگى کنیم و رفتار کنیم.
ممنونم از نگاه و مهر خداوند و نعمت بهبودى که دارن عنایت میکنن، از دعاى خیر شما مردمم که دلتون دریاست و از دکتر صفرى، دکتر منصورى، دکتر طاهرى اعظم، و همه کادر درمان بامهر و دلسوزى که باعث آرامش قلب خانواده م شدن …
تمنا دارم و التماس میکنم سفر نرید و این زنجیره رو با همت خودمون قطع کنیم. فاجعه هنوز پشت در خونه هاست و احتمالا ورودش خیلی بیشتر و بیشتر میشه …
از خدا میخوام همه رو در پناه خودش قرار بده و حافظ این خاک و مردمش باشه …»
باسلام-انشالله موفق باشین
رضا جان عاشقانه های صدات لالایی نوجوانی من بوده امیدوارم همیشه عاشق همیشه کوه باشی. خدا قوت.
سلام جناب صادقی عزیز
شده برای دل کسی ، غم کسی هم ترانه ایی بسرایید؟