ساده تر از چیزی که گفته بودی ساده تر از اونی که فر می کردم
رفتی و گفتی که دعا کن برام ساده تر از همیشه بر می گردم
الان هزار و یک شب گذشته که هیچکسی ازت خبر نداره
یادت وقت رفتنت می گفتی این قصه مفقودالاثر نداره
چیزی که از تو واسه من آوردن فقط یه طابوت پر استخونه
بدون تو چطور باید بفهمم که دست و پای تو کدومشونه
کدوم اثر کدوم جنازه ای تو می یونه این همه تن و سر و دست
خودت بهم بگو به جز پلاکت دیگه ازت برام نشونه ای هست
حالا به جای تو کنار عکست باید پلاک زخمیت و کفن کرد
باید برای استخون خاکیت پیرهن چند سالگی هات.و تن کرد
تو ساده رفتی و چه سخت بی تو با یادت این روزا نفس کشیدن
چشام و بستم و هزار و یک شب رو صورتت دوباره دست کشیدم
کدوم اثر کدوم جنازه ای تو می یونه این همه تن و سر و دست
خودت بهم بگو به جز پلاکت دیگه ازت برام نشونه ای هست
حالا به جای تو کنار عکست باید پلاک زخمیت و کفن کرد
باید برای استخون خاکیت پیرهن چند سالگی هات و تن کرد
حالا که امدی یه استخونی یه جمجمه شبیه سر نداری
گفتی که ساده بر می گردی اما نگفتی که دعام اثر نداره
دیدگاهتان را بنویسید